دانشگاهی که توش هستم، کلی فرصت داره برای رسیدن به چیزایی که میخوام. اما. اما حیف و صد حیف که همه ی اینا با وجود یه هدف اصلی رنگی رنگی میشه. من باید به اون هدف بزرگه، اون هدف اصلیه برسم. 

ولی خوشحالم باقی مونده ی موندن تو این دانشگاهو میخوام استفاده کنم. 


سجین هم عقد کرد! مبارکش باشه و خوشبخت بشن الهی. عاغا امسال من فقط خبر ازدواج و عقد و اینا شنیدمکِی منم بیوفتم تو کوزه خدا داند​​​​​​

عاغا ولی من اصن ازدباجو درک نمیکنم. حتی الان که 20 سالمه! یکم بد نیس؟

ولی واقعا چطور میشه که یه دختر جواب مثبت میده و ازدباج میکنه؟ بعد اصن لذتی که در مجردی هست در ازدباج نیسنمیدونم‌!

خدایا! گاهی مارا عاشق کن! تا دیگران را درک بنماییم! 


اگه یکم گاو بازی درنمیوردم و عین آدم جواب میدادم، الان منم تو تولد بلوط که خانم شعله هماهنگ کرده بود و خیلیم خوشگل بود تشریف می داشتم! ????اما لعنت به زبان سرخ که سر سبز دهد بر باد! اگه جواب دایرکت خانم شعله رو درست میدادم و میگفتم که من دقیقا شب تولد بلوط میرسم اصفهان و هماهنگ من یمردیم که دقیقا 4 دی که من خونه ی خاله بودم برم پیش خانم شعله و کارای تولدو ردیف کنیم خیلی خیلی بهتر میشد! قشنگ الان میفهمم! اینو که خدا یه تلنگر بهم زد و خیلی مستتر گفت"ستاره! بیا پایین! چه خبرته؟!"

پست قبلی انقد عصبانی بودم که گفتم تولد بلوطو تبریک نمیگم. اما مگه میشه! مگه میشه یه خواهر اینقدر خودخواه باشه؟!

تولدشو تبریک گفتم و کلیم استوری گذاشتم. اولین عکس از خودم رو هم برای اولین بار در عمر 20 ساله ی خودم در فضای مجازی رونمایی کردم! البته درکنار بلوط و فقط با close friends !!!!!

و اینکه صبح خانم شعله بهم زنگ زد و گفت یه مقاله ی تخصصی رو براش ترجمه کنم! ????خر کیف شدم! و قبول کردم. این همون مقاله بود که اول ترم میگفت"اگه هرشب ترجمه کنم تموم میشه تا آخر ترم!!!" اتفاقا اینو بهش گفتم و خندید و گفت انقد سرش شلوغ بوده که نشد!

بانوی عمارتو که میبینم دلم بدجوووری هوای پارسال میکنه. تمام هدفام انگار قوت گرفتن دوباره! ????


تولد بلوطو اصن نمیخوام تبریک بگم. اصن رغبت نمیکنم. 

اصن نمیخوام. یه بارم تبریک نگم. چی میشه مگه؟ منی که کلی چیز تو ذهنم بود برای تولدش، اما الان 4 دی، برام میشه فقط یه چهارشنبه، مثه بقیه ی چهارشنبه ها. ​​​​​​

+این دومین بار تو عمرم که تو امسال دارم با بلوط دعوا میکنم. :'(


این بچگانه ست که وقتی بلوط عکس تولدی که خانم شعله براش گرفته  رو برام فرستاد و نوشت "به این میگن تولد" من همش استیکر????براش می‌فرستادم و اون گفت حسود و من گفتم بای فور اور و بعد از گروه چهارنفره ی من و مامان و خانم شعله و بلوط که اسمشم "جوجه های مامان" بود لفت دادم؟؟  بچگونس؟ خب باشه! خب باااااشه. اصن من حسود و بچه ام! شما خوبین که هنوز هیچی نشده همدیگه رو به اسم صدا میکنین و تولد میگیرین و تو گروه قربون صدقه ی هم میرین آره اصن ‌‌شما خوبین????هیچکی نیس منِ لعنتی رو بفهمه. هیچکککککی. حتی هستی. ولی میخوام دیگه دراین باره هیچی به هیچکی نگم. هیییچی. حتی به نرگس که شاید نیم درصد میخواستم بگمم نمیگم. به مامانم نمیگم.

اصن دیگه واااااقعا هرکاری میخوان بکنن. به من چه. ولی حق ندارن دیگه عکس برام بفرستن. برای همین از گروه لفت دادم که اگه حرفای رو مخ زدن حداقل من نشنوم و نبینم و نخونم. 

+خدایا؟ یا بهمون صبر بده این چندش بازیا رو تحمل کنیم، یا مارو عاشق کن این چندش بازیارو درک کنیم! 


انصافا خسته ام! این 10 روز از صبح درگیر بودم تا شب. الانم درخواست مرخصی دادم. شاید اگه یکی از دور به من نگاه کنه بگه"معلومه داری با خودت چیکار میکنی؟" راستش هم آره هم نه! دارم از اختیاری که خدا بهم داده استفاده میکنم و نتیجه رو می‌سپرم دست خدا. این ترم انتخاب واحد نکردم. این کرونا و مجازی شدن کلاسا هم انگار سبب خیر شد! خدا آخر و عاقبت ما کنکوریای مظلوم رو به خیر کنه و دستمونو بگیره. ​​​​​​ ​​​​​+بقول شاعر "کشتی شکستگانیم!" +من امید دارم.
چند وقت پیش جودی میگفت انقد بدم میاد از اون آدمایی که دائم دارن تو فضاهای مجازی پُز کاراشونو میدن. پز فلان جا رفتن، پز فلان ماشین، فلان گوشی فلان کار. مخصوصا یکی از دوستاش که خیلی حرص می‌خورد و این حجم از حرص خوردن برام عجیب بود. گفتم آره، چقد چیپه واقعا این رفتار!امروز دیدم استوری یه گوشی جدید رو گذاشته :) جالبه! آدما فقط بلدن حرفای قشنگ بزنن. اما موقع عمل که میشه، جا میزنن. وِر ایز سهرابز بُت؟ ​​​​​​ +یه جایی خوندم که می‌گفت اونی که سیگار میکشه، هیچوقت
دیشب بود که به سنجش پیام دادم! درخواست الان رفتم سر زدم دیدم جواب دادن. بدین سان: طراحی سوالات در آزمون 1400 بر اساس سوالات نظام جدید خواهد بود در صورتیکه شورای سنجش و پذیرش دانشجو تصمیم جدیدی در این مورد اتخاذ کند عاغا خب زودتر یه کاری کنن دیگه کار و زندگی داریم، تکلیفمون مشخص بشه خو مرسی بدون اه
بیشتر کارارو انجام دادیم. قشنگ یه خونه تی حسابی شدا!!! فقط باید یه شربت آلبالوی تگری درست کنم با یه شیک طالبی برا بعد از شام. میخوام یه لاک ملوی نسکافه ای بزنم چون رنگ زرد ندارم با مانتوم ست بشه فردا هم میریم در کنار زاینده رود صفاسیتی فقط یکم غیرقابل پیش بینیه برام. نمیدونم مثلا چجوری رفتار کنم و چی بگم و چجوری با خانم شعله حرف بزنم. اما یه خوبی که برام داره اینه که احساس نمیکنم امشب و فردا جو سنگین باشه مثه دفعه ی پیش.
چه اوضاع داغون و وحشتناک و معلق گونه ای شد. خدایا بازم دست به دامان تو میشم. خودت یه جور ردیفش کن بره جلو. خیلی زود فقط. خواهش میکنم ???????????????? +پ. ن:نيلو زنگ زد و گفت ظاهرا 1400 هم کنکور نظام قدیم برگزار میشه‌. چقد خوبه حرف زدن با دوستی که باهاش خاطره داری حتی به اندازه ی یه ترم و دوهفته! میدونی. درسته آدم یه وقتایی نیاز داره به داشتن و پیدا کردن دوستای جدید، اما دوستی ای که تاریخ انقضا دارن و بعد تموم شدن اون مقطع سرد و بی روح میشن، همون بهتر که

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نرم افزارهاي تخصصي دامپروري و كشاورزي مديران دیوار طلاب مجله هشت دانلود فیلم سریال پایتخت بازی | متفاوت ترین بازی ها در متفاوت ترین سایت علی احمد ولی زاده خرید انلاین عینک آفتابی برنامه رسید ساز جعلی آپ وبلاگ شخصی