نميتونم هدفى داشته باشم براى زندگى. مثل ربات شدم. روزا رو ميگذرونم فقط براى اين كه گذشته باشه. حتى نميتونم تصور كنم چجورى قراره تا هفتاد سالگى اين زندگى رو تحمل كنم. كاش هرچى زودتر بميرم. بود و نبودم چندان فرقى نميكنه براى كسى. كاش كسى ميومد و منو ميكشت. كه خودكشى حساب نشه. انگار هنوز يه چيزايى هست تو دنيا كه برام مهم باشه. مثل همين كه ادما فكر نكنن من ضعيف بودم، يا خودشونو سرزنش نكنن. براى منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

مجموعه آثار محمد داود نصیری الحسینی شعروادبیات: کریم لقمانی سروستانیs@rv دکوراسیون و بازسازی خانه پرسش مهر 99-98 owenalhbr30 Strona rainsho معرفی بهترین روغن های خراطین